نیایش همیشگی
الهـے..
هر بار صدایت زدم گفتے جــانم…
من امـا باز خطا کردم?
تـازه راهم ، مدام زمین میخورم…
تنهایم مگذار….
من…،
دوست داشتن هایت را میفهمم..
الهـے..
هر بار صدایت زدم گفتے جــانم…
من امـا باز خطا کردم?
تـازه راهم ، مدام زمین میخورم…
تنهایم مگذار….
من…،
دوست داشتن هایت را میفهمم..
#مدرسه_علمیه_الزهراء_علیها_السلام_
نامه ای به شهید نوشته یکی از طلاب که برتر مدرسه شد ….خالی از لطف نیست اگر بخوانید….
بسم رب الشهدا
شهید که باشی یک بار شهید می شوی،مادر شهید که باشی هروز،و مادر مفقود"الاثر"که باشی هرثانیه شهید می شوی…
نشانیت را گم کردم،از مادرت پرسیدم گفت:قطعه 26ردیف اول،یادم آمد می گفتی«قطعه همان غزل است اگر “سر"نداشته باشد» وتو همان غزل من بودی، قطعه قطعه وشاید هم بی “سر".باز هم فکرم شهادت شد،تبم بالا گرفت…هق هق آرام،در قلب شبم بالا گرفت…
سلام عاشقان خدایی ، سلام جسم های برنگشته به سوی مادر، سلام بر دست هایی که آرزوی لمس دوباره دست مادر را دارد ، سلام بر بغل هایی که هنوز که هنوز است آغوش مادر را کم دارد وسلام بر شهید “مفقود الاثر". راستش دیریست شانه هایم به لرزه افتاده است، قدم هایم سنگین وشاید هم آهسته شده اند.از حق نگذریم چادرم هم کمی بر روی سرم سنگینی میکند ! آخر کشیدن بار مسئولیت تاوان زیادی میخواهد! راستش من از وقتی دنیا آمده ام فقط عکس های شما را دیده ام شما هایی که از هرآشنایی برایم آشنا ترید ای شهید، ای شهید مفقود"الاثرم"،ای شهید"جاویدالاثر"، یا نه بگذار اینگونه بگویم: ای شهید"مفقود الجسدها” ، من نمیدانم کجا رفتید،یا اصلا کجا هستید، نمیدانم آنجا از اینجا دور است یا نزدیک ، نمیدانم مفهوم"فی جنات النعیم” کجاست؟ آخر بگذار راحت تر سخن گویم: من هنوز معنای “متکئین علیها متقابلین” نمیدانم. نمیدانم “الا سلاما سلاما” یعنی چه؟ و برای من درک ” ذواتا افنان فیها عینان تجریان، فیها فاکهه زوجان” محال است. من نمیدانم وقتی دلتان میگیرد کجا می روید، یا اصلا آیا دلتان میگیرد؟ یا وقتی حوصله تان سر میرود چه میکنید؟ آیا تا بحال آیا ای شهید مفقود “الاثرم” شده از اروند هم قصه ای گویی؟ برای شلمچه هم ترانه بسرائی؟ یا نه اینگونه بگویم: آیا در فراق کارون اشک ریخته ای؟ من پاسخ اینها را نمیدانم. اما ای شهید مفقود"الاثرم” من بارها وبارها شده است دلم بگیرد و کسی نباشد که درد دل کنم، من بارها وبارها شده است حوصله ام سر رود و…من بارها وبارها شده است دلم لرزیده است واشک ریخته ام برای شما که گله کنم در نزد شما. من بارها وبار ها شده دلم هوای کارون کرده و فقط اشک ریخته ام…آیا تو هم اینگونه بوده ای؟ اسم کارون را آوردم بگذار کمی از شلمچه و دلتنگی های خودم بگویم برایت ای “برادر” : دلم شلمچه و طلائیه میخواهد و آدم هایی که مثل هیچ کس نیستند،کاش آنجا بودم روح نیمه جانم را در آن همه پاکی به پرواز در می آوردم. آنجا سنگینی هیچ نگاهی دالت را نمی لرزاند، آنجا میزبان خودش میداند چه برسرت آمده و خوب میداند راه ورسم مهمان نوازی را.شهید مفقود “الاثرم” بعد از شما زمینیان خیلی تغییر کرده اند دیگر حتی مهمان ومیزبان هم در کار نیست. خیلی ها سنگینی نگاهشان ” دل ” آدم را می لرزاند. حیف شده آدم ها خیلی عوض شده اند… دل دیگر طاقت ماندن در میان دنیا ودنیائیان را ندارد. این روز ها دل میخواهد از وادی پر از گناه کوچ کند ودر وادی عشق وصفا روحانی فرو رود . شهید مفقود “الاثرم” میشود نگاهی به دل شکسته ام کنی؟ میشود نگاهی به بال بشکسته ام کنی؟ این روز ها حال دلم خوب نیست. دلم این هوا،این خاک، این آدم ها را نمیخواهد. دلم نور میخواهد که مرا از این تاریکی رها سازد.شهدا دل دیوانه من غیر از محبت گناهی ندارد…چون مرغ طوفان زده که جز بی پناهی پناهی ندارد… ومن عاشق ترا ز تو سراغ ندارم. “مشهور” خوبان عالمی، گمنام منم که در میان هیاهوی زمینیان گم شده ام. ای “مشهور” آسمانیان…نگاه مهربانت روانه روح خسته ام کن که محتاجم…محتاج.دعا بخوان برای عاقبت بخیری من ای “شهید” تویی که ختم بخیر شد عاقبتت.
“همزاد کویرم،تب باران دارم،در سینه دلی شکسته پنهان دارم…
در دفتر خاطرات من بنویسید من هرچه دارم از “شهیدان” دارم
به یاد حماسه های رزمندگان اسلام"صلوات”
نویسنده: فاطمه آذرپیکان پایه سوم مدرسه علمیه الزهرا علیهاالسلام گراش
پروردگارا
مرا هیچ گاه به حال
خود رها نکن
در زندگانی ام راهنما
و هدایت گردان
در گذر عمرم
هم نفس و هم قدمم باش
کمی تامل…………………………………..
سوال فرزندشهیدمدافع حرم ازرهبرانقلاب:
پسر کوچکتر شهید اطهر جلو میآید؛ میگویند مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد: اگر امام خمینی بود، شما ازش چی میخواستین؟
????آقا دست پسر را میگیرد و به دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید: «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم»
????- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
????«بهترین چیز دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
????پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد!
????آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.95/9/1
امام خامنه ای: ای کاش در کنار شما بودم………………
من به قربان تنها طلایه دار زیارت نرفته ها بگردم ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا…